کتاب «سیاسیا در شهر مارمولکها» داستان زندگی پسربچهای دهساله است که از فقر، خشونت پدر و نبود مادر رنج میبرد و با ورود به دنیایی خیالی و گذر از آن میتواند بر سختیهای زندگی روزمرهی خود چیره شود. داستان بر محور بازی فوتبال روایت میشود و نویسنده با انتخاب فوتبال، به عنوان نمادی از همدلی و کوشش برای رسیدن به هدف، به خوبی داستان را پیش میبرد و از این طریق، مفاهیم عمیق انسانی را طرح میکند؛ مفاهیمی چون امید، دوستی، همکاری، همدلی، اتحاد، کوشش، مبارزه علیه خشونت و … .
در پشت جلد کتاب «سیاسیا در شهر مارمولکها» میخوانیم: «سیاسیا پسرکی عاشق فوتبال است که به همراه پدرش در حاشیهی شهر زندگی میکند. مادرش او را تنها گذاشته و از خانه رفته است. شبی او بر سر دیدن مسابقه فوتبال از تلویزیون با پدرش بگومگو میکند و شبانه توپش را برمیدارد و از خانه بیرون میرود. وسط بیابان روی توپش نشسته و به مادرش فکر میکند که مارمولکی به نام جاسم تمساح در برابر او پدیدار میشود. جاسم او را به شهر مارمولکها فرا میخواند و هزار ماجرای پس از آن …»
زبان داستان «سیاسیا در شهر مارمولکها» طنز است و تصویرهای کتاب به زیبایی حال و هوای قصه را بازتاب میدهد. داستان «سیاسیا در شهر مارمولکها» در پانزده فصل تعریف میشود. فصلهایی با عنوانهای زیبا و اثرگذار. این عنوانها علاوه بر تحریک حس کنجکاوی خواننده برای ادامه، خود از بار معنایی غنی و پرمحتوایی برخوردارند. عنوانهایی چون: خانهای که سبز نبود، ترسوها حتی از برد هم میترسند، همیشه باید تا آخر مبارزه کرد، پیروزیهای کوچک آغاز پیروزیهای بزرگ هستند، بازیکنان بزرگ کارهای بزرگ میکنند و … .
حضور پررنگ و فعالانهی زنان در داستان از ویژگیهای بارز کتاب «سیاسیا در شهر مارمولکها» است. همسر پیشخدمت و مادر سیاسیا و نقشی که در پیشبرد داستان دارند گویای نگاه غیرجنسیتی نویسنده است.
کتاب «سیاسیا در شهر مارمولکها» را میتوان طی چند نشست بلندخوانی کرد. داستان «سیاسیا در شهر مارمولکها» پایانی باز دارد و امکان ادامهی آن وجود دارد، آن چنان که خواننده را به انتظار ادامهی داستان میگذارد.
محمدهادی محمدی نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودکان در بارهی این کتاب «سیاسیا در شهر مارمولکها» مینویسد: «فانتزی سیاسیا در شهر مارمولکها از نگاه من تنها یک داستان نیست، آفرینش یک جهان تازه از راه زبان است. این بزرگترین کاری است که یک اثر ادبی میتواند انجام دهد… فراتر از آن، این داستان یک نسخهی شفابخش برای نوجوانان زخم خوردهای است که در جامعهی ما هر روز بر شمارشان افزوده میشود و پناهی برای بازسازی روان و جسم خویش ندارند.»
دربارهی نویسندهی کتاب «سیاسیا در شهر مارمولکها»
امین حسینیون متولد ۱۳۶۱ در تهران زاده و بزرگ شده است. درس سینما خوانده و اکنون دانشجوی مقطع دکتری پژوهش هنر است. نخستین کتابش داستان «سیاسیا در شهر مارمولکها» است و دو رمان ترسناک ماجرای کفترکش و ماجرای خونزاد را با برادرش مصطفی نوشته است. او علاوه بر قصهگویی منتقد هم است. فیلمنامه هم مینویسد، داستانهای کوتاه و البته رمانهای فانتزی بیشتر.
سیاسیا پسری عاشق فوتبال است که به همراه پدرش در حاشیه شهر زندگی میکند.
مادرش او را تنها گذاشته و از خانه رفته است. شبی او بر سر دیدن مسابقه فوتبال از تلویزیون با پدرش بگومگو میکند و شبانه توپش را برمیدارد و از خانه بیرون میرود. وسط بیابان روی توپش نشسته و به مادرش فکر میکند که مارمولکی به نام «جاسم تمساح» در برابر او پدیدار میشود. جاسم او را به شهر مارمولکها فرامیخواند و سیاسیا در آنجا اتفاقات بسیاری را تجربه میکند.